نويسنده: ابراهيم فتح اللهي




 

درآمد:

بر اساس مدل هاي پژوهشي پيشين که گذشتگان آنها را به کار مي برند، فرض بر اين بود که در هر رشته علمي لزوماً و فقط يک روش پژوهشي خاص وجود دارد. به عبارت ديگر اعتقاد پيشينيان بر اين بود که در هر تحقيق علمي بايد بر اساس يک نقشه از پيش طرح شده عمل کرد. اين روش که اصطلاحاً آنرا روش پيروي از الگوي نقشه (Map- Model) نيز مي توان گفت روش حاکم بر علوم قرون 19 و اوايل قرن 20 بود. و ظاهراً الگوي موفقي به نظر مي رسيد و به کارگيري آن احساس برتري انسان را نيز به دنبال داشت. نوع رويکرد در اين روش نگاه تقليل گرايانه ( Reductionalism) بود يعني همه چيز بايد طبق نقشه ي از قبل طراحي شده پيش مي رفت و اگر غير از آن بود غير علمي محسوب مي شد. در اين روش زاويه ديد خاصي براي تحقيق انتخاب مي شد لذا نتايجي که از هر زاويه ديد به دست مي آمد نسبي بود. پرسشي که در اين باب مي توان مطرح ساخت، اين است که آيا لزوماً بايد در هر رشته علمي از يک شيوه خاص استفاده کرد؟ آيا نمي توان دانشي را پي ريخت که شيوه ي پژوهش ترکيبي داشته باشد؟
در روش پژوهش ترکيبي با توجه به نوع مسأله مي توان از يک يا چند روش مرسوم در علوم بهره برد. و لزومي ندارد خود را به شيوه ي واحدي در پژوهش محدود سازيم. امروزه اعتقاد بر اين است که اگر در تحقيق مسأله اي، زواياي ديد مختلفي نسبت بدان ايجاد شود نگاه واضحتري مي توان نسبت به آن بدست آورد؛ و زاويه هاي ديد گوناگون وضوح تفسير را بيشتر مي کند. حتي برخي معتقدند که مسأله واحد مي توان حيثيات مختلف داشته باشد و بر مبناي هر يک از آنها به دانش معيني متعلق باشد.

1. پرهيز از حصرگرايي روش شناختي

تعلق به گستره و شاخه اي از علوم و يا عضويت در يک نظام و مکتب فکري غالباً سبب غفلت از ساير مشربها و شاخه هاي معرفتي مي گردد و موجب انکار نسبت به ساير شاخه هاي علوم و مشربها مي گردد. به اين ترتيب نسبت به هر گونه رويکرد، روش و مباني ساير رشته ها و نظام هاي معرفتي موضع انکار و نفي اتخاذ مي شود. چنين موضعي را حصرگرايي روش شناختي (Methodological Exelusivism) مي نامند. آنچه در باب مطالعات ديني بخصوص در مطالعات مربوط به علوم قرآن مي تواند محقق را از حصرگرايي روش شناختي باز دارد، توجه به چند تباري بودن مسائل دين پژوهي است. که در بخشهاي قبلي بدان اشاره شد. بنابراين نه بايد فلسفه را به نفع عرفان طرد کرد و نه عرفان و فلسفه را رقيب معارف قرآني و روايي انگاشت، بلکه با اخذ رويکرد کثرت گرايانه (Methodological pluralism) به همه مشرب ها و شاخه هاي معرفتي، رهيافت ژرف نگر و جامع گرا به دست اورد. (1) رهيافت جامع نگر، مرهون گريز هشيارانه از حصرگرايي روش شناختي و اخذ رويکرد ميان رشته اي است. (2)

2. روش پژوهش ترکيبي در علوم قرآن

پيش فرض علم شناختي اين روش اين است که در علوم قرآن مي توان از شيوه هاي گوناگون پژوهش استفاده کرد و لزومي ندارد که خود را به شيوه ي واحدي در پژوهش محدود سازيم. به عبارت ديگر همچنانکه در برخي از علوم اسلامي مثل علم کلام مي توان از روشهاي مختلف پژوهشي بهره برد، در علوم قرآن نيز استفاده از روش پژوهش ترکيبي از کارآيي لازم برخودار است. در علم کلام هم روش نقلي و هم روش عقلي هر دو حاکم است. مسائل علم کلام متناسب با نوع مسأله تغيير مي يابد. علوم قرآن نيز از چنين ماهيتي برخوردارند و نمي توان براي همه ي علوم قرآن روش واحدي را در نظر گرفت، بلکه متناسب با نوع مسأله، روش تحقيق و بررسي آن نيز تغيير خواهد کرد. بنابراين روشهاي تحقيق علوم مختلف قابل استفاده در روش شناسي علوم قرآن مي باشد. روش ترکيبي اگر داراي قواعد و اصول علمي و متقن باشد بهترين نتيجه ها را مي دهد. از اين رو روش تفسيري اجتهادي که نوعي از روش ترکيبي است کاملترين روشهاي تفسير مي باشد. همچنين حکمت متعاليه ملاصدرا که نوع ديگري از روش ترکيبي است و آميزه اي از روش هاي عقلي، نقلي و شهودي را به کار مي برد، نسبت به روشهاي قبلي خود ( مشاء، اشراق، عرفان و کلام ) انسجامي کامل و پيشرفته دارد. همانطور که در اصول فقه ( مکتب آخوند خراساني ) نيز استفاده ترکيبي از روش عقلي و نقلي هر دو جايز است. بر اين اساس مي توان علوم را در نظر گرفت که نيازمند روشهاي پژوهشي ترکيبي هستند. و در بسياري از علوم از جمله علوم قرآن مي توان با توجه به نوع مسأله، يک يا چند روش از روشهاي مرسوم در ساير علوم را به کار برد.
حاصل سخن اينکه: علوم مختلف قرآن، بسته به ماهيت هر يک از علوم آن از روشهاي تحقيق مختلف پيروي مي کنند. مثلاً در مفردات قرآن، روشهاي زبان شناختي قديم و جديد و در اعجاز قرآن روش کلامي و در علم اساب النزول روش تاريخي و روايي و در بعضي مباحث ناظر به روابط بين آيات مانند عام و خاص روش متخذ از اصول فقه را مي توان به کار بست.
در نهايت بايد گفت: علوم قرآن دانشي با موضوعات متنوع است (poly subject) بنابراين روشهاي آن نيز متعدد خواهد بود (poly methodic). و ملاک وحدت بخش بين اجزاي آن، غايت واحد آنهاست، که همان شناخت و فهم قرآن است.

پي‌نوشت‌ها:

1- احد فرامرز قراملکي، « مهارتهاي روش شناختي استاد مطهري در دين پژوهي » ، مقالات و بررسيها، دفتر 74 ( زمستان 1382 ش ) ص 112.
2- همان، ص 113.

منبع مقاله :
فتح الهي، ابراهيم؛ (1388)، متدولوژي علوم قرآني، تهران: دانشگاه امام صادق (عليه السلام)، چاپ اول